Tuesday, March 18, 2008

آخرین روز سال



نمیدانم چرا در روزهای پایانی سال یک نوع غم مرموز و عجیب در دلم جای میگیرد
بخصوص آخرین روز سال همیشه برایم دلگیرکننده بوده است، مثل خداحافظی با دوستی که دیگر هیچ وقت قرار نیست ملاقاتش کنی سیصد و شصت وپنج شبانه روز از عمرت با او بودی و امروز قرار است با او خداحافظی کنی
وداع با سال کهنه و سلام به سال نو و بعد از تحویل سال فقط یک خاطره از سال گذشته برایت میماند
سال هشتاد و شش از نظر شخصی برای من نه سال خوب و نه سال بدی بود سالی بود مثل سالهای دیگر،تکرار مکررات با اندکی سختی بیشتر، مشقت بیشتر و همچنین خاطرات خوب که هر چند اندک هستند ولی به هر حال خوب هستند ، باید قدر لحظه های خوب را هم بدانیم ، اگر همیشه در فکر اندوه هایمان باشیم این اندوه ها هیچ وقت ما را رها نمیکنند مگر ما دنیا آمده ایم که همیشه با غم و اندوه زندگی کنیم ؟
اما از نقطه نظر اجتماعی سال هشتاد و شش سال پر فراز و نشیبی بود ، مسئله اتم و تحریمها ، تشدید سرکوبها ، طرح امنیت اخلاقی ،سهمیه بندی بنزین و گرانی طاقت فرسا و سایر مسائلی که شما بهتر از من میدانید و در آخرین روزها انتخابات فرمایشی و مسخره و بی آبرو شدن آن بی آبرو که خود را سردار اسلام میدانست و براستی که نشان داد یک سردار راستین اسلام چگونه جانوری است
یک نکته دیگر که مدتهاست میخواستم به آن اشاره کنم آنست که در یکی از سایتهای مرتبط با اتحادیه اروپا --- که الان اسمش را بخاطر ندارم و حتما در آینده لینک آنرا خواهم داد--- هر هفته وبلاگهای فارسی زبان را مورد بررسی و ارزیابی قرار میدهند ، نویسنده محترم در این سایت "کارتن خواب " را شخصی عصبانی و بدبین معرفی کرده بود در این آخرین روز سال به این نویسنده محترم میگویم من واقعیات را لخت و برهنه و بدون پرده پوشی بیان میکنم و اگر این کار از نظر حامیان مالی شما و کارفرمایان اروپایی تان عصبانیت تلقی میشود این دیگر مشکل شماست ، من نه کارفرمایی دارم نه برای پول مینویسم و کارتن خوابی بیش نیستم ، برای امثال شما وبلاگهای الفیه شلفیه و آنهایی که از پایین تنه فراتر نمیروند مطلوب و سودمند هستند بگذارید در این اقیانوس داده های اینترنتی که یادداشتهای کارتن خواب مانند یک ارزن در کهکشان است صدایی متفاوت از آن اصلاح طلبانی باشد که همواره به لطایف الحیل کوشیده اید آنها را به جوانان این مرز و بوم حقنه کنید و ادامه این بحث باشد برای فرصتی دیگر
بیست ونهم اسفند سالگرد ملی شدن صنعت نفت را به همه تبریک میگویم و یاد همه درگذشتگان بخصوص مرحوم پدرم از حامیان جنبش ملی و خادمان راستین راه ملی شدن نفت را که سالها پیش در سالگرد ملی شدن صنعت نفت و در چنین روزی رخ در نقاب خاک کشید گرامی میدارم و همچنین سال نو را به همه هموطنان عزیز تبریک میگویم و آرزوی سلامتی ، شادکامی ، بهروزی و پیروزی را برای همه مردم ایران دارم و امیدوارم که سال جدید بهتر از امسال باشد
به پایان رسید این دفتر
حکایت همچنان باقیست


Thursday, March 13, 2008

پهلوان پنبه در دبی پاچه خوار در گچساران


به این گزارش سایت تابناک در مورد پهلوان پنبه توجه کنید

" حسین رضازاده، قهرمان ایرانی وزنه برداری جهان که از او به عنوان جهان پهلوان یاد می شود و خود را معتقد به برخی ارزشهای انسانی و مذهبی می داند، به تازگی در شبکه های ماهواره ای اقدام به تبلیغ برای یک بنگاه املاک می نماید و از ایرانیان می خواهد با خروج سرمایه هایشان از ایران، در دبی ملک بخرند.به گزارش خبرنگار تابناک، اگرچه ورزشکاران وقتی در سطح دنیا به جایگاه قهرمانی می رسند، به دلیل شناخت مردم از آنها سوژه مناسبی برای شرکتهای بین المللی تبلیغاتی و تبلیغات برای کالاها و محصولات می شوند و از این مسیر به کسب ثروتهایی هنگفت می پردازند، اما برای قهرمانی که اعتبار جهانی خود را با نام حضرت ابوالفضل(ع) عجین کرده و علقه هایی از روحیات ایرانی و اسلامی را به نمایش در می آورد و مقامات عالی نظام هم با پیام فرستادن برای او مایه می گذارند، این نوع شیوه تبلیغاتی و شرکت در تیزر خرید املاک توسط ایرانیان در کشور امارات متحده عربی آن هم در شبکه ای که بر خلاف بسیاری شبکه های لس آنجلسی حرمت

......."


و گزارش سایت عصر ایران در مورد پاچه خوار معروف


حمید استیلی از جمله مربیان فوتبال مطرح کشورمان که هم اکنون در تیم پیروزی تهران به مربیگری می پردازد شب گذشته در شهر گچساران از توابع استان کهکیلویه و بویر احمد به شدت کتک خورد.به گزارش عصرایران (asriran.com) وی برای حمایت از کاندیداتوری سردار خورشیدی (پدر داماد محمود احمدی نژاد)در حوزه انتخابیه گچساران به این شهر رفته بود.غلامرضا تاج گردون از چهره های برجسته اصلاح طلب و معاون سابق سازمان مدیریت و برنامه ریزی در کابینه خاتمی از این شهر کاندیدا است.استیلی دیشب در محل ستاد تبلیغاتی سردار خورشیدی و در جمع مردم ناگهان با اعتراض برخی از مردم روبه رو شد که به حضور وی به عنوان یک شخصیت ملی برای حمایت از یک کاندیدای خاص انتقاد داشتند که با ارائه جواب از سوی استیلی همراه بود اما بگو و مگو ها میان وی و حاضران و در غیاب نیروهای انتظامی به درگیری فیزیکی انجامید و استیلی مورد ضرب و شتم قرار گرفت و از ناحیه دنده آسیب دید.گفتنی است برخی حاضران در این میتینگ انتخاباتی قبل از این ،درگیری علیه وی شعارهایی را سر می دادند.استیلی ساعاتی پس از این ماجرا با تنی زخمی به تهران بازگشت.


پهلوان پنبه معروف که توسط مربی بلغاری کشف شد و با زوربازوی فراوان به مقام قهرمانی المپیک رسید یک آلت فعل و بازیچه بیش نیست بیچاره که سالها طعم فقر و تنگدستی را کشیده بود سوراخ دعا را خیلی زود پیدا کرد و با پاچه خواری و دستمال بدستی رهبر به آلاف و الوفی رسید و هر جا که نظام آخوندی نیازمند پروپاگاندا بود از هیچ خواری و خفتی در مدح و ثنای قدرتمندان حاکم فرونگذاشت ودر این کار تا حدی پیش رفت که خود را نوکر رهبر نامید این پهلوان پنبه امروز دلال خانه شده ودر دبی هنرپیشه فیلم تبلیغاتی شده است شخصیت مال اندوز و طمع ورز این پهلوان پنبه پیرو ابوالفضل تا آنجا سقوط کرد که به محافظین و بادی گارد هایش دستور کتک زدن خبرنگار ورزشی داد و بطوری که در تلویزیون شاهد افشاگری یکی از خبرنگاران ورزشی سیمای رژیم در تلویزیون بودیم این خادم امام رضا و نوکر رهبر حتی برای مصاحبه با سیمای رژیم هم درخو است پول میکند ، از طرف دیگر یک فوتبالیست متوسط که سالهاست نان گل زدن به آمریکا را میخورد دلال مظلمه شده برای نوچه های رهبر در مجلس تبلیغ میکند اینست حال روز افراد به اصطلاح نخبه ورزشی این کشور تحت حاکمیت آخوندیسم
جواد زرینچه یکی از بهترین دفاع راستهای فوتبال ایران از سمت راست یک سانتر خوب روی دروازه آمریکا ارسال میکند حمید استیلی که تحت هیچ فشار و پرسینگ تیم حریف نیست از پشت می آید و با ضربه سر دروازه تیم آمریکا را باز میکند و این است شروع اوج گیری پاچه خواری این شخص حقیر و کم مایه که رهبر فرزانه خطبه عقدش را
میخواند و امروز آنچنان خود را خوار و حقیر کرده که برای گرم کردن تنور انتخابات قلابی تبلیغ میکند
چرا چنین است ؟ چرا ورزش و اخلاقیات تا این حد سقوط کرده؟
زور ورزی و بلند کردن وزنه های سنگین کاریست درخور تحسین گل زدن در جام جهانی افتخاریست فراموش نشدنی اما شان و حرمت انسانی از همه اینها بالاتر است پله فوتبالیست نام آور برزیلی را سلطان فوتبال مینامند ولی از نظر شخصیتی جایی ندارد مارادونا را کوکایینی و دوپینگی مینامند ولی شان انسانیش به مراتب از امثال پله بالاتر است هزاران نفر کشتی گیر در ایران آمده اند و رفته اند اما فقط نام و خاطره یک تختی بجای مانده است

Saturday, March 8, 2008

زندان زنان


هشت مارس روز جهانی زن را به تمامی زنان هموطن تبریک میگویم و امیدوارم همه آزادزنان و مبارزان راه آزادی زن همواره در این پیکار بزرگ موفق و پیروز باشند و امیدوارم که روزی فرا رسد که دیوارهای این زندان بزرگ زنان به همت همه ملت فرو ریزد ودر آینده نزدیک دیگر شاهد این همه فجایع و جنایت علیه زنان هموطن نباشیم داستان پرآب چشم زن ایرانی هرگز جدا از قصه پرغصه مرد ایرانی نبوده است بررسی مبارزات زنان محتاج زمان زیاد و کوشش فراوان بوده بنحوی که بتوان مبارزات راستین را از نمایش و صحنه سازی بخوبی تمیز داد و بدیهی است که نویسنده این سطور بضاعت فکری آنچنان گسترده ای ندارد که خود را وارد عرصه بررسی و تحلیل جامع و کامل مبارزات زنان ایران کند و امیدوارم که مطالب تئوریک قوی بیشتری در این زمینه داشته باشیم چرا که ما محتاج قوی سازی خود در عرصه اندیشه و تئوری هستیم دیگر زمان سرسری گرفتن و بازی با کلمات نیست ما محتاج کار فکری جدید و استراتژیک هستیم اینکه فکر کنیم مسئله ساده است و در دام ساده انگاری و ساده سازی گرفتار شویم همان چیزی است که افرادی از طیف آخوندیسم تبلیغ میکنند همان چیزی است که امثال حاج فرج دباغ تئوریسن ارتجاع و اکبر گنجی مانفیست نویس میخواهند با بوق و کرنا به همه بقبولانند که مشکل زن ایرانی ارث و حضانت است ، حاج فرج دباغ را که حتما میشناسید همان فردی که نام خود را عبدلکریم سروش گذاشته و کباده کش روشنفکری دینی میباشد ، دوستان نادیده گرامی یکی از شما که خواننده نوشته های این حقیر هستید ضمن انتقاد ازاشاره به چادر زنانه در مطلب پیشین تحت عنوان بهشت زورکی گفته است اشاره من به فرار مزدوران دیکتاتوری سابق در چادر زنانه توهین و تحقیر به شخصیت زن است اما منظور من فرار کسانی بود که همواره خود را نماد مردی و مردانگی می نامیدند و هم اینان بود که عقیده داشتند زن ضعیفه است اینان بودند که در حرف و عمل نماد توهین به زن بودند اینان بودند که در فرهنگ لغاتشان چادر و وسمه و ماتیک نماد ضعف و سبیل و بازو و صدای کلفت و عرق خوری نشانه قدرت بود ، نظام دیکتاتوری سابق با کشیدن عکس مار میخواست ما را به تمدن بزرگ برساند و دیکتاتوری موجود میخواهد ما را به حکومت مهدی رهنمون سازد هر دو دیکتاتوری در عمل همسو و هم قدم بوده و هدفشان نه رهایی زن و نه رهایی مرد بلکه ساخت سیستماتیک مشتی افراد بی اراده و چاپلوس میباشد مراد من این چنین به اصطلاح مردان بود و اگر چنانچه این دوست گرامی از این مطلب آزرده شده اند از ایشان و همه زنان پوزش میخواهم شخصیت زن ایرانی در گذرگاه تاریخ آنچنان است که هیچ شخص آزاده نمیتواند قصد خدشه وارد کردن به آن را داشته باشد و من نویسنده این سطورکه ادعای مبارزه با خرافات و جهل و بت پرستی و مرامگرایی و گذشته گرایی دارم آرزومندم که بتوانم سهمی ناچیز در گرامیداشت مبارزه حق طلبانه زنان داشته باشم