Tuesday, February 13, 2007

سنت والنتین را دیدم داشت قمه میزد



روز اولی که قدم در این راه وبلاگ نویسی گذاشتم با خود عهد کردم خودسانسوری در کارم نباشد و در نوشته هایم فقط حقیقت را بیان کنم و غیر از حقیقت به هیچ چیز دیگر اهمیت ندهم به دیگر سخن برای من که نویسنده این سطور هستم مهم بیان حقیقت است و اینکه افرادی از نوشته های من خشمگین شوند مشکل خودشان است امشب تصمیم دارم مطلب مهمی را برای شما مطرح کنم که همانا از "خود بیگانگی" و"مسخ شدگی" جامعه ما و بخصوص نسل جوان میباشد برای ورود به بحث از اتفاقی که امروز رخ داد شروع میکنم امروز بعدازظهر طبق معمول داشتم از میدان انقلاب رد میشدم که یکی از همسایگان محله قبلی را دیدم که جوانی است حدود بیست و سه یا بیست و چهار ساله و در یکی از ادارات دولتی آبدارچی است "رضا" جوان خوبی است و در حد سوم راهنمایی درس خوانده و عادت دارد جملات را بصورت کشیده ادا کند و یا به قول معروف عشق لاتی حرف بزند پس از سلام و احوالپرسی از او درباره کارش پرسیدم داشت در باره محیط آبدارخانه حرف میزد که یکدفعه صدای گوشخراش یک نوحه خوان از جیب کتش بلند شد معلوم شد صدای زنگ موبایلش نوحه خوانی عاشوراست بعد از چند دقیقه حرف زدن با موبایل رو به من کرد و پرسید "آق مهندس هنوز مجردی؟" گفتم آره گفت " من شیش ماهه زن گرفتم جون تو" گفتم مبارکه گفت" جون مهندس یه زن گرفتم ماه دانشجوی کامپیوتره " من گفتم خیلی مبارکه یکدفعه گفت " جون حاجی فردا رو میخوام بترکونم فرداروزفالنتینه میخام یه بسته شکلات واسه ضعیفه بخرم توپ" من جواب دادم رضا من باید به اتوبوس برسم امیدوارم خوشبخت باشید و خداحافظی کردم در تمام طول راه که در اتوبوس بودم در حالیکه رادیو داشت آسیب شناسی روز والنتین را شرح میداد در فکر "آقارضا" و روز فالنتاین بودم که چرا کسی که زنگ موبایلش صدای نکره و گوشخراش مردی مزدور ومزور و حیوان صفت به نام حاجی زهرمار است و به زنش میگوید "ضعیفه" میخواهد بقول خودش فالنتاین را بترکونه - از آنجا که وسیله تردد من اتوبوس است در اتوبوس بارها و بارها صدای گوشخراش این مداحان را بعنوان زنگ موبایل شنیده ام آنهم از جوانان شیک و خوش لباس با صورت سه تیغه تراشیده شده و کیف سامسونیت در دست و زنجیرطلا برگردن آیا این مسخ شدگی نیست؟
به عقیده جامعه شناسان افراد یک جامعه بتدریج خلق و خوی حاکمان جامعه را پیدا میکنند یعنی" دوگانگی شخصیت" که صفت برجسته حکام جامعه ما است در ذات آنها ریشه میدواند البته "ازخودبیگانگی" مختص به امروز نیست در گذشته هم فراوان دیده شده برای مثال تعداد افراد غیرمسیحی که شب ژانویه به رقص و پایکوبی میپرداختند از تعداد مسیحی ها بیشتر بود اگر چند سال پیش از ده نفر میپرسیدید "روز والنتین" چیست شاید یک نفر میدانست ولی امروز "آقارضا " آبدارچی میخواهد فالنتاین را جشن بگیرد علاوه بر او هزاران جوان تحصیلکرده دیگر هم میخواهند جشن بگیرند و کاری ندارند که سنت والنتین کی بوده و چه غلطی کرده برای اینان کافیست در اینترنت بخوانند 14 فوریه روز والنتین است تا پیش دوستان و آشنایان خود "پز" بدهند که بله ما هم والنتین را می شناسیم اصلا ما از اول خودمان والنتین بودیم میگویید نه بگذارید برایتان بگویم که جامعه ما فقط و فقط روبنای مدرنیته آنهم بصورت ناقص آن را شناخته است شوربختانه در جامعه ما مفهوم مدرنیته در سکس - مد - سرگرمی و ابتذال خلاصه میشود در حالیکه در غرب مدرنیته حاصل قرنها تلاش و کوشش در راه حذف ارتجاع و کوتاه کردن دست کلیسا است اگر امروز شما از ده نفر جوان دانشجو بپرسید حضرت والنتین کی بوده به احتمال زیاد شش و یا هفت نفر از آنها شرح مبسوطی در باره بیوگرافی والنتین خواهند داد ولی اینها همان افرادی هستند که در چاه جمکران برای حضرت عج نامه می اندازند . این جوانان وطن ما که اینهمه لاف روشنفکری و پسا مدرنیسم میزنند در وبلاگها بحثهای روشنفکری میکنند گه گاه قرص اکسازی هم استفاده میکنند اما در شب عاشورا با پیراهن مشکی زیرعلم امام حسین میروند ودرروز والنتین هم به دوست دختریادوست پسرشان هدیه میدهند این نسل "خودباخته" و "مسخ شده" است من نه با عشق مخالف هستم نه با هدیه دادن مهم اینست که - بدانیم چه کاری را انجام میدهیم - اگر برای حسین عزاداری میکنیم نمیشود برای والنتین هم اشک بریزیم شاید شما بگویید این دو تضادی با هم ندارند و منظور جوانان گرامی داشت عشق میباشد که از جانب ارتجاع ممنوع است اما بنظر من اگر مقصود عشق است در فرهنگ ما " مولانا جلاالدین بلخی رومی" نماد عشق است دیگر چه نیازی به تقلید کورکورانه از فرهنگ غرب داریم ؟ من در نوشته " معیارهای دوگانه " تا حدی به مسئله دورویی و دوبل استاندارد اشاره کردم این مسئله باید توسط افرادمتخصص مورد بررسی و تجزیه تحلیل دقیق قرارگیرد بنظر من کلید اصلی رسیدن به آزادی و حکومت سکولار در جامعه ما حل مشکل معیارهای دوگانه است ما به یک جامعه مدنی نخواهیم رسید مگر اینکه یک انقلاب فرهنگی واقعی در آداب و رسوم خودمان انجام دهیم در جریان روی کار آمدن ارتجاع در سال 57 حکومت به دست مشتی اراذل و اوباش افتاد نخستین پاسداران و رییس کمیته ها افراد لمپن و چاقوکشهای معروف بودند که بی رحمانه سرکوب میکردند افراد عادی به سرعت دریافتند که باید در کوچه و بازارتظاهر به دین داری کرد و در خلوت کاردیگر کرد درآن دوران که مشروبات الکلی آزاد بود تعداد افراد الکلی و کسانی که به حد افراط مشروب می نوشیدند بسیار زیاد بود ولی همه این افراد دائم الخمر در فردای 22 بهمن به یکباره غیب شدند دیگر کسی در انظار عمومی مشروب نمیخورد و همه نمازخوان و روزه گیر شدند همه مشتریان محله بدنام و شهرنو نیز به یکباره غیب شدند و اگر آنزمان فرد حقیر وپااندازی مثل "زال ممد" بود که از استثمار زنان خود فروش ارتزاق میکرد "زال ممد" تبدیل به "حاجی زال محمد" شد و همان شغل جاکشی و پااندازی را در پناه دین انجام میداد کودکی که به دبستان میرفت واز بام تاشام در معرض تبلیغات سرسام آور ارتجاعی قرار داشت وقتی به منزل برمی گشت بابا جان را می دید که عرق سگی میخورد پس بصورت طبیعی شخصیت دوگانه پیدا میکرد و رفته رفته بر اثر مرور زمان به والنتینی تبدیل میشد که قمه میزد



7 comments:

Anonymous said...

سلام دوست عزیز.
خیلی جالب است من هم مدتی بود ماتم برده بود که این ماشین های گران قیمت و مدل بالائی که پشتش جوانهائی با ریش و سبیل فانتزی و قیافه ی اجق وجق نشسته اند چرا روی شیشه عقبشان مثلا شعارهای عاشورائی راجع به ابوالفضل و غیره نوشته شده؟
پس نگو که مد است.
راستش را بخواهی خیلی ملت قر و قاتی ای هستیم . تازگیها تعدادی از سازمان های دولتی و غیر دولتی دستجمعی اطلاعیه داده اند که سد سیوند را آبگیری نکنید که کورش "ذوالقرنین" به باد می رود؛ یکیش هم حوزه ی علمیه ی قم که از روایات اسلامی نقل کرده که نمی دانم کدام امام کورش را ذوالقرنین نامیده است...خنده دار هست یا نه نمی دانم

Anonymous said...

My Friend, do not try to remind me "CULTURE REVOLUTION" again, I do not need it at all. I guess our main problems in Middle East are 2 things: IGNORANCE and FINANCIAL shortage. Ignorance help Mullahs to fool people, and financial problem push them to follow Mullahs also. Nothing is wrong with Valentine's day, just educate people to know what they are doing. Nothing is wrong with religion, lacking of knowledge is the edge.

Anonymous said...

همانطور که فرمودید این فرهنگ دوگانه از همان روزها ی اول به جان ما افتاد و این برای افرادی که زندگی خانوادگی متفاوتی از اجتماع حاکم داشتند بیشتر و بدتر بود و هست ...ولی اون قسمت ولنتاین روبه نظرمن بذارین چیزی به حساب بهانه ای برای شادی ...حتی اون نوحه رو...شاید اونجوری تمسخر و اعتراضش رو میرسونه البته این نظر منه و بسی در حد دانش روانشناسی و جامعه شناسی بسیار بسیار محدود من ...جسارتم رو ببخشین
...به امید روزهای بهتر ...

Anonymous said...

Dear friend, you are right!
I myself victim of culture revelotion I dont want promote something like happend in 1980 I mean people should know themselves and surrounding environment and local culture I'm not aginst volentine's day

مانی خان said...

شخصیت هر انسانی در محیطی که زندگی میکند ساخته میشود.اینکه اگر در ایران انقلاب نشده بود این عادات وحشیگری از بین رفته بود حرف درستی نیست محیطی که قبل از انقلاب،( شما بخوانید بلوا یا انقلاب ارتجاعی یا هر چیز دیکری )درست شده بود باعث بوجود آمدن همین اتفاق شد که امروزه پی آمدهای انرا میبینیم اینروزها عده ی تازه واردین به خارج از ایران زیاد شده است عده ای از آنها همانهائی هستند که مورد نظر شما هستند ولی بزودی در این محیط ها حل میشوند ونه قمه میزنند و نه صدای انکرالاصوات کسی از تلفن های دستیشان بلند میشود ولی وقتی به ایران میروند فقط بخاطر اینکه تکفیر نشوند و همرنگ جماعت باشند دوباره فیلشان یاد هندوستان میکند

Anonymous said...

کارتن خواب عزيز، به عنوان کسی که به برابری انسانها معتقد، به خودم اجازه ميدم که کمی به مسئله فرهنگ ما(شرق) و فرهنگ اونا (غرب) بپردازم، ببين عزيزم، امروزدراین دنيای وارونه صاحبان سرمایه و قدرت به اسم نسبیت فرهنگی هر کاری دلشون بخواد، منظورم اینکه هر جا که به نفع سرمایه، و قدرتشون نباشه، با چماق نسبیت فرهنگی به جنگ آدما میان. داخل از کشور یا خارج از کشور فرقی نمیکنه،در داخل میزنزن تو دهنمون که این قرتی بازیها چیه، این غلطا به شما نیومده، و خارج از کشور هم میگن هر بلایی سر شرقیها میاد به خاطر فرهنگشون و به اسم ااححتترراامم به فرهنگ عزیز ما به شکل دیگری بر سرمان میکوبند.نمی دونم چه فرقی بین کودک ۱۰ ساله ما در ایران، افغانستان، عربستان، ....با کودک ۱۰ ساله در سوئد، امریکا،کانادا، و یا فرانسه هست، چه فرقی بین احساس یک جوان شرقی با یک جوان غربی که هر دو به شکل کاملا" تاصادفی در خونواده های شرقی و یا غربی به دنیا اومدن، که جواب جوان
شرقی به خاطر احساس و دوست داشتنش. توهین، شکنجه و سنگسار و اون یکی هدیه والنتاین؟؟؟!!!!
اگه بحث فرهنگ باشه، سوئد این به اصطلاح مدرنتر ین جامعه در غرب در کمتر از ۱۰۰ سال پیش، اگه زنی رابطه خارج از ازدواج داشت رو مجبور می کردن که روی یک تکه فلز به شکل مثلث بشینه، تا کم کم فلز در بدنش فر بره و به قلب، ریه و ،،، برسه تا اون زن بمیره، سنگ سار به نوع غربیش. خوب بالاخره اونا آهن و فلز داشتن. منظورم از بیان این مسئله این که به اسم فرهنگ و نسبیت فرهنگی انسانها را به رکود نکشانیم. تمام فرهنگها و سنتهای غیر انسانی، همه به کمک انسانهای ازاده، و معترض به شرایطشون در مقاطع زمانی که در اون بودن، تغییر کردن و یا از بین رفتن، تو خودت باید بهتر بدونی که اگر افسار کشیشها و مردان خداییشون رو ازادیخواهان در همین غربش نمیکشیدن و به گوشه کلیساها نمی انداختن، باید هنوز شاهد، جنایاتی ضد بشری نظیر سوزاندن زن به اسم جن سوزان میبودیم، حتما" میدونی که در قرون گزشته اگه یک زن با یک گربه تنها تو خونه می موند اون زن رو اتش میزدن، مخوام بگم که غرب هم اگه به این اعتقاد داشت که باید به فرهنگ و سنت در هر شکل و اندازه ای احترام گذاشت حالا دیگه غربی نبود.
ما به به عنوان کسانی که به کمک تکنولوژی با دیگران به خصوص نسل جوان رابطه برقرار میکنیم، مسئولیت خیلی بزرگی داریم در جهت روشنگری ، اگاه کردن به حق و حقوقها و خواسته هاشون و کمک به خود اگاهیشون. به نظر من ما نباید برای انسانها مرز و محدوده تعیین کنیم، اگه به فرض روز ولینتاین(مهم نیست خاستگاهش،و یا سنت والنتین کی بوده، اجازه بده این مسئله رو بگم که تو همین خود غربش خیلی از جونا نمی دونن فلسفه وجودی، و خاستگاه والنتاین چی هست). ۱۴ فوریه است، و تموم انسانها تو این روز می خوان شاد باشند و مهر بورزند، چرا در همین روز جونای ما هم نباشن؟ زیبای این مسئله و البته پایای اش به عمومی بودنش. بگذار انسانها احساس برابری و به هم نزدیکی رو داشته باشن حتا اگه شده برای یک روز....
به امید دنیایی بی طبقه، بدون مرز و آزاد

zedeeslamehaghighi said...

سلام شوهر خواهرم که بسیجی‌ هست میگفت بهشان گفتند که اگر اتفاقی‌ مثل ژاپن برای نیروگاه بوشهر یا نتنز بیفتد باید قرص‌های یود و پتاسیم بخورند متاسفانه داروخانه‌های این شهرها خبر دادند که دولت تمامی‌ این قرصها را برای پاسداران و بسیجیها خریداری کرده. به عبارت دیگر مردم باید بروند بمیرند. همیشه میگفتند بسیج یعنی ملت اگر ملت بسیج واقعی‌ هستند چرا دارو فقط برای پاسدارها هست و نه برای مردم. شوهر خواهرم این سوال را می‌کند ولی‌ جرات نکرد خودش بنویسد.