Saturday, March 8, 2008

زندان زنان


هشت مارس روز جهانی زن را به تمامی زنان هموطن تبریک میگویم و امیدوارم همه آزادزنان و مبارزان راه آزادی زن همواره در این پیکار بزرگ موفق و پیروز باشند و امیدوارم که روزی فرا رسد که دیوارهای این زندان بزرگ زنان به همت همه ملت فرو ریزد ودر آینده نزدیک دیگر شاهد این همه فجایع و جنایت علیه زنان هموطن نباشیم داستان پرآب چشم زن ایرانی هرگز جدا از قصه پرغصه مرد ایرانی نبوده است بررسی مبارزات زنان محتاج زمان زیاد و کوشش فراوان بوده بنحوی که بتوان مبارزات راستین را از نمایش و صحنه سازی بخوبی تمیز داد و بدیهی است که نویسنده این سطور بضاعت فکری آنچنان گسترده ای ندارد که خود را وارد عرصه بررسی و تحلیل جامع و کامل مبارزات زنان ایران کند و امیدوارم که مطالب تئوریک قوی بیشتری در این زمینه داشته باشیم چرا که ما محتاج قوی سازی خود در عرصه اندیشه و تئوری هستیم دیگر زمان سرسری گرفتن و بازی با کلمات نیست ما محتاج کار فکری جدید و استراتژیک هستیم اینکه فکر کنیم مسئله ساده است و در دام ساده انگاری و ساده سازی گرفتار شویم همان چیزی است که افرادی از طیف آخوندیسم تبلیغ میکنند همان چیزی است که امثال حاج فرج دباغ تئوریسن ارتجاع و اکبر گنجی مانفیست نویس میخواهند با بوق و کرنا به همه بقبولانند که مشکل زن ایرانی ارث و حضانت است ، حاج فرج دباغ را که حتما میشناسید همان فردی که نام خود را عبدلکریم سروش گذاشته و کباده کش روشنفکری دینی میباشد ، دوستان نادیده گرامی یکی از شما که خواننده نوشته های این حقیر هستید ضمن انتقاد ازاشاره به چادر زنانه در مطلب پیشین تحت عنوان بهشت زورکی گفته است اشاره من به فرار مزدوران دیکتاتوری سابق در چادر زنانه توهین و تحقیر به شخصیت زن است اما منظور من فرار کسانی بود که همواره خود را نماد مردی و مردانگی می نامیدند و هم اینان بود که عقیده داشتند زن ضعیفه است اینان بودند که در حرف و عمل نماد توهین به زن بودند اینان بودند که در فرهنگ لغاتشان چادر و وسمه و ماتیک نماد ضعف و سبیل و بازو و صدای کلفت و عرق خوری نشانه قدرت بود ، نظام دیکتاتوری سابق با کشیدن عکس مار میخواست ما را به تمدن بزرگ برساند و دیکتاتوری موجود میخواهد ما را به حکومت مهدی رهنمون سازد هر دو دیکتاتوری در عمل همسو و هم قدم بوده و هدفشان نه رهایی زن و نه رهایی مرد بلکه ساخت سیستماتیک مشتی افراد بی اراده و چاپلوس میباشد مراد من این چنین به اصطلاح مردان بود و اگر چنانچه این دوست گرامی از این مطلب آزرده شده اند از ایشان و همه زنان پوزش میخواهم شخصیت زن ایرانی در گذرگاه تاریخ آنچنان است که هیچ شخص آزاده نمیتواند قصد خدشه وارد کردن به آن را داشته باشد و من نویسنده این سطورکه ادعای مبارزه با خرافات و جهل و بت پرستی و مرامگرایی و گذشته گرایی دارم آرزومندم که بتوانم سهمی ناچیز در گرامیداشت مبارزه حق طلبانه زنان داشته باشم

2 comments:

Anonymous said...

I like this post the best, man. It is sooooo true. We have to fight in two different fields: The resilience culture of Shah, and the resilience culture of Shekh. It is hard, but we will make it, as it happened 500 years ago in Europe. As I always say someday, somehow we will send atomic Mullahs to Quom to stay there for ever. Just we have to think what to make on the Khomeini's thomb. That day is not too far. Believe me.

Anonymous said...

كارتن خواب عزيز حقيقت هميشه تلخ هست و بسيار تلخ و افسوس كه هكچنان مارا در خرافات مقدس نگه مي دارند چرا كه دانايي ما رمز اگاهي ماست
و بسيار زيبا بود تفسيرت : داستان پر اب چشم زن ايراني هرگز جدا از قصه پر غصه مرد ايراني نبوده است
پشت این نقاب خنده

با نگاه غوطه ور میان اشگ

با دل فشرده میان مشت

خنجری شکسته در میان سینه

خنجری نشسته در میان پشتت ( فریدون مشیری)
موفق باشي و پرتوان باد قلمت براي نوشتن دردهاي مشترك
من درد مشتركم مرا فرياد كن( احمد شاملو)