Friday, March 2, 2007

آیا مشکل مردم بلوچ تخریب بنای ابولولو است؟


جنبش مقاومت مردمی ایران - جندالله سابق - در اطلاعیه ای که در سایتهای خبری منتشر شده می گوید
"جنبش مقاومت مردمی با تخفیف در قبال آزادی سه درجه دار پاسدار که جرم و جنایتشان نیز علیه مردم اثبات شده از رژیم می خواهد که به خواسته های ذیل عمل نماید

- آزادی زندانیان سیاسی در سطح کشور اعم ازبلوچ، فارس، ترکمن، عرب، کرد، آذری و بالخصوص جوانان بیگناهی که در روزهای اخیر در بلوچستان دستگیر شده اند و دانشجوی مبارز احمد باطبی و روحانی دگراندیش آیت الله بروجردی.

- تخریب فوری بنای یادبود و زیارتی ابولولو قاتل حضرت عمر(رض) در کاشان که زخمی است بر دل بیست میلیون اهل سنت ایران و یک میلیارد مسلمان در جهان وهمچنین عاملیست برای ایجاد تفرقه بین مردم ایران.درپایان جنبش مقاومت مردمی ایران این نوید را به عموم مردم ستمدیده بلوچستان و ایران می دهد---"
اگر بپذیریم هر جنبش اجتماعی دارای یک زیربنای فکری و یک روبنای عقیدتی است به این نکته خواهیم رسید که جندالله دارای همان زیربنای فکری حزب الله است اما باروبنایی متفاوت از آنجا که در اطلاعیه جندالله سابق از دوشخصیت تاریخی سخن به میان آمده جا دارد نگاهی اندازیم به نقش تاریخی این دوشخصیت یعنی ابولولو و عمر خلیفه دوم که با نگاهی گذرا به متون تاریخی در شاهراه اینترنت مشاهده میکنیم که{ "ابولؤلؤ" - متوفی به سال 23 هجری - قاتل عمربن خطاب بوده و از زندگي او هيچ دانسته نيست و شهرت او تنها به دليل قتل عمر است. بيشتر منابع نام او را فيروز ضبط كرده‌اند - نگاه کنید به ابن قتیبه ص 183- دربارة اصل و نسب و اعتقاد او ميان منابع، اشتراك اندكي ديده مي‌شود. منابع متأخرتر نيز جز تكرار گفته‌هاي منابع پيشين كمتر اطلاع سودمندي به دست مي‌دهند. بنابر خبر مشهوري، او از مردم نهاوند بود كه در جنگ به دست مسلمانان اسير شد و به غلامي مغيره بن شعبه فرمانرواي كوفه درآمد-ابن سعد، 3/341، 347؛ ابوالعرب، 67، به نقل از ابن اسحاق -در منابع كهن‌تر او را مجوسي شمرده‌اند - ابن حبيب، المحبر، 14؛ ابن شبه، 3/913؛ مسعودي، 2/329 -با اين همه گروهي ديگر از مورخان او را مسيحي دانسته‌اند بنابر نقل نه چندان قابل اعتماد طبري (4/136) از سيف بن عمر، ابولؤلؤ نخست به اسارت روميان درآمد و سپس مسلمانان او را اسير كردند دربارة انگيزة قتل عمر به دست ابولؤلؤ همساني چنداني در منابع تاريخي وجود ندارد .بنا بر كهن‌ترين روايات، مغيره بن شعبه از كوفه نامه‌اي به عمر در مدينه نوشت و از او خواست تا اجازه دهد غلامش ابولؤلؤ به مدينه بيايد و مردم از فنون او مانند نقاشي، آهنگري، و درودگري بهره‌مند شوند. عمر با آنكه ورود غيرعرب را به مدينه ممنوع شمرده بود، موافقت كردپس از چندي، ابولؤلؤ نزد عمر از مولاي خود مغيره شكايت كرد كه خراجي سنگين بر او بسته است، ولي خليفه شكايت او را روا ندانست و ابولؤلؤ كه از بي‌اعتنايي خليفه در خشم شده بود، كلمات تهديدآميز بر زبان راند، چندي پس از آن گفت‌وگو، ابولؤلؤ در مسجد كمين كرد و هنگام نماز صبح عمر را از پاي درآورد و پس از آنكه چند نفر ديگر را هم زخم زد، خودكشي كرد - ابن سعد، 3/345؛ ابن شبه، 3/896-899؛ طبري، 4/190-191؛ دربارة ديگر روايات نگاه کنید ‍ ابن شبه، 3/893؛ -از ديگر نظراتي كه دربارة انگيزة قتل عمر گفته شده اين است كه برخي از بزرگان صحابه كه از سختگيريهاي عمر ناراضي بودند، نقشة قتل خليفه را طرح كردند و ابولؤلؤ تنها وسيلة اجرا بوده است شواهدي نيز دردست است كه نشان مي‌دهد كساني از پيش در اين‌باره به خليفه هشدارهايي داده بودند به هر روي، پس از كشته شدن عمر، عبدالرحمن بن عوف مدعي شد كه موضوع قتل عمر، توطئه‌اي ميان ابولؤلؤ و دو تن ديگر به نامهاي هرمزان و جفينه بوده است. به همين سبب عبيدالله بن عمر- خلیفه دوم دو پسر داشت عبیدالله و عبدالله - آن دو[یعنی هرمزان و جفینه] و نيز دختر خردسال ابولؤلؤ را به خونخواهي پدر كشت و از آنجا كه چنين اتهامي ثابت نشده بود، مسأله بي‌اعتنايي عثمان خليفه جديد، در برابر قتل اينان ، بعدها به منازعات كلامي نيز كشيده شد گفتني است كه نه تنها برخي از منابع متأخراز وجود قبري منسوب به ابولؤلؤ در كاشان خبر داده‌‌اند، بلكه صاحب مجمل‌التواريخ و القصص -تأليف 520ق- به نقل از مأخذي قديم‌تر، ابولؤلؤ را از مردم فين كاشان دانسته است} اگر در ماشین جستجوی گوگل عبارت "عمربن خطاب" را تایپ کرده خواهید دید که { عمراز قبیله قریش بود کنیه‌اش «ابوحفص» و مادرش، حنتمه، خواهر ابوجهل بود بنابرقولی در سال 13 از عام الفیل در مکه بدنیا آمدعمر تا پیش از مسلمان شدن از دشمنان محمدبن عبدالله بود وبنا بر برخی روایات، هنگامی که عمر از سوی سران قریش مامور کشتن رسول خدا شد، متوجه شد که خواهر و شوهرخواهرش مسلمان شده‌اند. از این رو خشمگین به خانه آنها رفت و خواهر خود را به شدت کتک زد. اندکی بعد با آیات قرآن آشنا شد و در سال ششم از بعثت اسلام آورد عمر اندکی پیش از محمد به مدینه هجرت کرد وی در بسیاری از جنگ های زمان پیامبر شرکت داشت؛ لیکن مورخان هیچ ماجرایی از مبارزات او نقل نکرده‌اند عمر در سال 13 هجری، پس از مرگ ابوبکر، به خلافت دست یافت و لقب «امیرالمؤمنین» را برای خود برگزید. عمر ده سال و شش ماه خلافت کرد و در این مدت به تاسیس دیوان و دفتر برای حکومت همت گماشت و مقررات حکومتی بسیاری وضع کرد. بسیاری از سرزمین‌های اسلامی (مانند فلسطین،شام،عراق،ایران) در زمان عمربن خطاب فتح شد یکی از اقدامات عمرباعث بروز نارضایتی بین مسلمین شد طبقه‌‌بندی اصحاب رسول خدا جهت دریافت حقوق و مزایا بود؛ به طوری که در سال اّخر زندگی خود با مشاهده اختلاف طبقاتی شدید بین مسلمانان گفت " اگر سال دیگر زنده باشم بیت المال را بروش پیامبر به صورت مساوی بین مسلمانان تقسیم میکنم " عمرزندگی ساده‌ای داشت و در امور مالی سختگیر بود. مورخان عمر را مردی بلندقد، سرخ‌رو و تندخو توصیف کرده‌اند که در مواردی به رسول خدا نیز اعتراض می‌نموده است عمر در 27 ذیحجه سال 23 هجری، در 63 سالگی بر اثر ضربه شمشیر ابولولو جان داد}
امروز در سال1428 هجری در نهایت شگفتی دیده میشود گروه جندالله سابق که بخوبی میداند ایران امروز پذیرای این" الله بازی ها" نیست و برای اینکه وانمود کند با عوامل مذهبی فاصله دارد اسم خود را به جنبش مقاومت مردمی ایران تغییر داده خواستار نابودی قبر ابولولو قاتل عمربن خطاب است آیا این است خواسته خلق محروم بلوچ ؟ آیا یک بلوچ با نابودی مقبره ابولولو به آزادی و رفاه میرسد؟ گروه جندالله سابق از چه کسانی خط میگیرد؟ آیا تنفر مردم ایران از خلیفه دوم ریشه های مذهبی دارد یا عمربن خطاب را نماد تجاوز و جنایت و کشتار ایرانیان توسط اعراب در هزارچهارصدسال پیش میداند آیا چاره نجات مردم بلوچ در دامن زدن به تفرقه های مذهبی و قومی است ؟

3 comments:

Anonymous said...

Unfortunately, a tyranny government prepares the best media for the next tyranny government to pop up. As a matter of fact,Shah made it possible for an opportunist person like Khomeini to take over the power as all intelectuals were behind the bars. On the other hand, people do not have access to transparent information and believe in all nonsenses other say. So, Jundolah would be the symbole of freedom for people who are lost their spirit and looking for a way to get rid of mullahs!!! Such a sad story.

Anonymous said...

فعلا که ملت ایران بدون شناخت تاریخی از جنبش‌ها و اتفاقات تاریخی گذشته همین طوری شکمی می‌خواهند تاریخ فردا را رغم بزنند، به این چیزها هم کاری ندارند که چرا عمر را کشتند و چه کسی کشت و الخ.

درضمن یک مساله‌ای را هم باید در نظر داشت و آن اینکه ملت ایران امروز در شرایطی قرار گرفته‌اند که برای نجات از دست این رژیم حاضراند دست به هر ریسکی بزنند و این هم بسیار خطرناک است.
از چاله دربیایند و دوباره در چاه عمیق دیگری سقوط کنند.

مطلب بسیار خوبی بود

Anonymous said...

من به دین و مذهب کاری ندارم ولی فیروز نهاوندی نماد ایستادگی ایران در مقابل تهاجم اعراب است.
ننگ بر آن ایرانی ای که به خاطر دلخوشی اعراب حاضر به نابودی نماد ملی خودش می شود